baranbaran، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

باران الهی

انتظار

قربونت برم   من و بابایی سخت منتظریم دوشنبه بیاد   اخه قراره این دفعه دوتایی ببینمت الان دیگه تقریبا همه چیداری خدا کنه جنسیتت هم بهمون بگنننن   البته من برام هیچ فرقی نداره که چی باشی   ازتصوراینکه تو پسر باشی یادختر یک حالت وجد مشترکی بهم دست میده عزیزمممممممممممممممممممممممممممم     مرسی که اذیتم نمیکنی خوشگلممممم قربونت برم     البته مامانی بخاطر شرایط کاریش همش پله داره بالا پایین میره  ببخشید دیگههه اذیت میشی ...
15 مرداد 1392

نگرانی قشنگ

میدونی ادم تو ماههای اول هی منتظر یه نشونه از نینی هست البته من عجولم وقتی هیچی نمی بینم میگم وای یعنی اصلا بچه ای هست؟ الان چقدری شده؟ رشد کرده؟ هههههههههههه بعد به خودم میگم اووووووووووووووووووو چقدر سخت میگیری پس تو خارج که همش سه بار سونو میکنن زنا باید دق کنن نه؟   خلاصه اینکه دوست دارم هر دقه یه دستگاه سونو خونگی داشتم میذاشتم تو شکمم  میدیدمش   خیالم راحت بشه     فکر پایان نامه ولم نمیکنه  دعا کنین   توان تموم کردنشو قبل نینی داشته باشم ...
15 مرداد 1392

اولین پیاده روی دونفره

سلام مامانی عزیزم   نمیدونی بااینکه هنوز علائمی ازت ندیدم ولی چقدردوست دارم   این چند وقته مامان یکم حرص خورده ببخشید سر مسائل درسی و پروژه هفته پیش یکبار سونو رفتم   اوضاع شما بهتر بود   مثل اینکه دست ازترسیدن برداشته بودیو یکم جاتون به سمت وسط رحم تغییر داده بودین   قربونت برم نترسسسسسسس   بیا وسط   مامان مواظبته   ۵شنبه هم با بابایی رفتیم دکتر خانم دکتر گفت اوضاعت خوبه یک سری منعیات غذایی داد پلو چربی شیرینی سرخ کردنی ممنوع   ولی گفت میتونی از همین حالادر حدی که خسته نشی پیاده روی کنی   خلاصه بعدش با بابایی پیاده برگشتیم تا سرکار &n...
15 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران الهی می باشد