baranbaran، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

باران الهی

دومین تولد عشقم(البته باتاخیر و پوزش)

1394/1/23 9:45
نویسنده : دریا
512 بازدید
اشتراک گذاری

دو سال گذشت

از اولین دیدارما

از اولین جدایی ما

از اولین شیرخوردنت  و پیوندعاطفی بیشترما

سال خوبی رو پشت سر گذاشتیم اروم و بی دغدغه مریضی البته دغدغه های دیگر همراه بود كه مامانیتو اذیت میكرد ولی ولش كن اومدم از تولد و جشن برات بگم

امسال روز تولدت افتاده بود پنجشنبه و ما مراسم تولد شما رو جمعه گرفتیم یعنی 1 اسفند چون همون طور كه میدونی بابایی 30 ام ماهها شب خونه نیست بخاطر كارش

مهمون ها شامل: دوست خانوادگیمون عمو امید وخاله معصومه ودوتا بچه هاشون ارمین و ارمیتا

خاله معصومه جون و بچه هاشو و داماد و عروسش(كه پسرش زحمت كشید و دستگاه دی جی شواوردو بساط لهو لعب رابه پا كرد)

پسرعمه بابایی احسان وخانومش ملیحه جون

پسرخاله بابا علی

مانیا جون فامیل بابات و عمویمن و خانوادش (عموناصر)

همسایه مامان بزرگ خانم علیمحمدی

لازم به ذكره تولد رو بخاطر اینكه خونمون جا نداشت خونه مامانی و بابای گرفتیم پس اوناهم بودن مامانی و بابایی ودایی شایان

و دختر عموهای من افسون و سوده جون

در ضمن امسال موفق شدیم یك هفته قبل تولدت یعنی 23 بهمن ببریمت اتلیه سها كه عكسهاش خیلی قشنگ شده بود دو ساعت ونیم طول كشید عكاسی اخرش دیگه خسته شدی و به هیچ سراطی مستقیم نبودی و نشد یه دونه از حالتهایی كه انتخاب كرده بودیم رو بگیریم در ضمن اون روز من هم بعد چندین سال یك سرماخوردگی خیلی بد و شدید گرفته بودم وتب داشتم

كه دو روز بعدش هم از من سرما خورده گی رو گرفتی وحالت بد بود تا دقیقا روز تولدت خوب شدی

یكی از دلایل هم كه این چند وقت نیومدم بنویسم  به غیر از تنبلی همین بود كه شما از 23 بهمن به بعد تا الان زیاد مریض بودی

خلاصه من از یك هفته قبل در تدارك بودم

روز تولد رسید وخوشبختانهشماخوب خوابیدیو بداخلاق نبودی مهمونها همه اومدنو یك بزن و برقص حسابی كردیم وتو هم مدامدرحال رقصبودی

كلی انگشت تو كیكت كردی

و شیطونیچشمک

خیلی خوش گذشت من كه تا چند روز بعدش حسابی شارژ بودم ازاونتولداییبود كه دلم میخواست

خدا رو شكررررررررررررررررررر كه خوب برگذار شد

غذا های تولد هم شامل

ماكارونی- مرغ مزه دار شده باسبزیجات در فر پخته شده - سالادالویه- سالاد فصل- سالاد كلم- ژله رنگین كمان- ژله میوه- پان اسپانیا بصورت تك نفره - چیزكیك - شارلوت بستنی و موز و اناناس

كیكت و تم تولدت هم باب اسفنجی بود

كادو ها هم

مادر بزرگ و پدر بزرگ پدری یك كارت هدیه دادن

مادر بزرگ و پدربزرگ مادریت یك دستبند طلا

دایی شایان یه تلفن چون شماتازگیها خیلی علاقه مندی

یكی از همكارای من (خاله ارزو)سرویس قابلمه اسباب بازی استیل

باز یكی دیگه از همكارام(خاله نفیسه) یه عروسك قورباغه

همكار بابایی(خانم زمانی) یه دستبند خوشگل طلا

عمو ناصروزنعمو یه سكه یك گرمی و شهرزاد یه كیف خوشگل وشاهین هم یه عروسك ببعی ناز

عمو امید اینا 200 تومن پول

مانیا یه سكه پارسیان

علی یه پیراهن سرمه ای ناز

خاله معصومه جون  50 تومن پولو دخترش یه عروسك خوك بزرگو پسرشهم 30تومن پول

از طرف یكی ازدوستای زنعمو هم یه خرس بزرگ

از طرف افسون و سوده جون همیه دمپایی خرگوشی ناز ویه كالسكه و یه عروسك سبز بامزه

از طرف احسان وملیحه یه شلوار پیشبند دار ناز

از طرف عمه بدری یه پیراهن نارنجی قشنگ

ازطرف عمه شمسی یه سرهمی رنگارنگ ناز

از طرف علیرضا و نیلوفر جون یه عروسك نوزاد قشنگ

از طرف عمه مریمت هم یه بلوز شلوارك خوشرنگ

 

خوب بالاخره تموم شدخندونک

 

عزیزم روز تولدت لحظه به لحظه در خاطه دو سال پیش سیر میكردم همش میگفتم الان داشتن منو میبردن اتاق عمل الان بدنیا اومدی الان اوردنت شیربخوری كاش دوباره اون روزا تكرارمیشدخیلی قشنگ بود  هرچند كه ادم اون روزا حالش خوب نیست و نمیتونه خیلی لذت ببره

ایشالاسلامت باشی تا هرسال برات جشن بگیرم ایشالا عاقبت بخیر باشی

ایشالا مادرخوبی برات باشم

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران الهی می باشد