baranbaran، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

باران الهی

تولدتتتتت مبارككككك

1392/11/30 14:12
نویسنده : دریا
545 بازدید
اشتراک گذاری

یعنی الان چند وقته عشقی نسبت بهت دارم غیر قابل توصیففففففففففف . اگر یك موقع بد اخلاق میشم به خداتا چند ساعت خودمو ملامت میكنم.

 

عشق من همه زندگی من چجوری احساسمو توصیف كنم قادر به بیانش نیستم .

الان تقریبا 8 دقه است كه تو یك سالت تموم شدههههه قلبم واقعا بیرون از بدنم داره برات میتپه

یك سال گذشتتتتت چه زود

و من تواین یكسال اصلا حال و روحیه خوبی نداشتم ولی خدا رو شكر خیلیییییییییی بهترم دارم ازت لذت میبرم كاش ازاول اینطور بودم

 

تولدت مباركككككككككككك امیدوارم تو 

زندگی خوبی داشته باشی

سالهای سال سلامت باشی

امیدوارممن بتونم مادر خوبی برات باشم و انچه كهرد توانمه برای تو انجام بدم

 

همه وجودم برای تو

 

الان بغض گلومو گرفته و دارم اشك میریزم  نمیدونم چرا ولی دوست دارمممممماچ

بگذریممم

ما به خاطر عمه مریم كه نزدیك زایمانش بود و من حدس میزدم كه تو این هفته زایمان كنه تولد شما رو تقریبا 5-6 روز زودتر گرفتیم و كلی همخوش گذشت

دو تا تولد(تولد اصلی شما 30 بهمن میفتاد چهارشنبه)ولی ما پنجشنبه و جمعه قبل یعنی 24- 25 بهمن گرفتیمممم

البته امروز هم كلی تو یاد تولدت و بدنیا اومدنت هستم

 

خلاصه پنجشنبه همه خانواده پدری خاله و عمو های بابا كه عكسشو میذارم و جمعه فامیلای مادر از بابابزرگ و مامانبزرگ و دایی شایان تا عمو ناصر و زنعمو شهلا اومدن

تو هم كلی برامون رقصیدی و لباست هم خیلی بهت میومدددد

وقتی شمعها روشن بود میخواستی اتیششو بگیری

عمه مریم هم نیومدناراحت

با اینكه من بخاطراون مراسم روانداختم عقب

این شب اول تولدت در كنار خانواده بابایی

كیكت هم باب اسفنجی بود و خیلی خوشمزههورا

اینم میز غذایی كه مامانی برا تولدت در هر دو شب چیده

اینم ابتكار منه برای پشت در ورودی با این ریسه ها welcome نوشتم

اینم شب دوم تولده در كنارخانواده مامان

 

و این هم دایی شایان كه عاشقشی و بیتا دختر الهام جون(دختر عموی من)

و كیكت هم صورتی و توت فرنگیییییییییی به به

خلاصه اینا گذشت و 28 بهمن ما خونه مامان بزرگ هما موندیم عمه هم اونجا بود چون شوهرش تا 30 بهمن ماموریت بود از دكترش خواسته بود اگه میشه تا 30 بهمن صبر كنه كه موقع زایمان شوهرش هم باشه

با هم اونشب خیلی حرف زایمان و اینا زدیم طوریكه من خوابیدم خواب دیدم یه بچه لپو با موهای سیاه بدنیا اومده و داره گریه میكنه

 فردا صبح كه بیدار شدم و رفتم سركار بابایی زنگ زد گفت مثل اینكه مریم باید بره بیمارستان و من میبرمش منم گفتم منم میام مثل اینكه عمع از اخر شب  قبلblody show داشت و سونو هم رفته بود صبح اول صبح بهش گفته بودن حركت بچه كمه و به صورته .

خلاصه بردیمش بیمارستان صارم كه میخواست زایمان كنه و ان اس تی گرفتن و یك سری ازمایشات و دكترش گفت بستری بشه تا یكبار دیگه سونو ازمایشات تا عصر تكرار بشه ببینیم اوضاع برا طبیعی خوبه یانه

خواهر شوهرش كه اومد من و محمد برگشتیم ساعت 4 بود كه مریم زنگ زد گفت 4 سانت باز شده و كیسه ابشو پاره كردن یكم از ابش زرد بوده

و گفتن بچه مدفوع كرده تو شكمشخلاصه كلام ساعت پنج و نیم بردنش اتاق عمل و دختر عمت عزیزم یك روز قبل تولد شما یعنی 29 بهمن بدنیا اومد.چشمک

و وزنش 3480 بود و بامزه و گرسنه ما هم عصری با بابابزرگ و محمد همین فهمیدیم عمع رو بردن اتاق عمل راه افتادیم و شما تو راه خوابیدی و من گذاشتمت پیشبابا و رفتم پیش مامان بزرگ پشت در اتاق عمل تاعمه رو اوردن بیرون و نی نی رو دیدیم

دیگه شما بیدار شدی بابا اوردت تو لابی بیمارستان من نگهت داشتم و بابارفت و از نین هم عكس گرفت

من همش بغض داشتممم گریههم یاد تو میفتادم و تولدت هم دلم برا عمه میسوخت كه شوشوش نیست اخه برا من خیلی مهم بود موقع زایمانم شوهر كنارم باشه كلی هم پشت دراتاق عمل براش گریه كردمگریه

پسندها (1)

نظرات (4)

فاطیما مامان امیرعلی
30 بهمن 92 13:28
باران قشنگم عزیز دل خاله تولدت مبارکیادش بخیر پارسال چه روزای خوبی داشتیم با مامانت وقتی شما کوچولوها تو دلمون بودید قربون اون دستای کوچولوت بره خاله فدای اون موهای قشنگتتتتت دوست دارم خاله جون تولدت مبارک نفسم ان شااله 120 سال درکنار مامان و بابا شاد و سالم باشی عزیزترینم دوستت دارم بوس
فاطیما مامان امیرعلی
30 بهمن 92 13:31
ماشااله به مامانی ات که این همه ذوق و سلیقه دارهباید براش اسفند دود کنیم باران جونمبوس مامان باران
دریا
پاسخ
بوس برای خاله فاطیماو امیرعلی گلم
سارا مامان آرتین
20 اسفند 92 16:29
به به دست مامانی درد نکنه دوتا دوتا تولد میگیره تولدت مبارک جیجر خاله ایشالا 120 سااله شی در کنار مامان و بابات ایشالا همیشه صحیح و سلامت باشین راستی عیدتون هم پیشاپیش مبارک
دریا
پاسخ
خاله سارا مرسییییییییییی البته به مفصلی وقشنگی تولدهای شما نیستتتت
سارا مامان آرتین
24 اسفند 92 12:46
خصوصی داری گلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران الهی می باشد